Montag, 6. Januar 2014

سپوژمی نه ساله قطره های خونی که از گلوی سرزمین من می چکد.


سپوژمی نه ساله قطره های خونی که از گلوی سرزمین من می چکند

 


امروز تصویر و ویدیوی یک دختر کوچک، یک دختری که معصومیت و مظلومیت از ذره ذره وجودش نمایان است، صفحات فیس بوک را درنوردید.

در گزارشها آمده است که سپوژمی نه ـ ده ساله از جانب برادرش که یکتن از فرماندهان طالبان است، مجبور شده تا با حمله انتحاری یی، قرارگاه پولیس حوزه ششم ولایت هلمند را مورد هدف قرار دهد.

با دیدن تصاویر این دختر کوچک و دستهای ترکیده اش، دل هر مادری ترک بر می دارد وقلب هرانسانی تکه تکه می شود.

تمام روز به این دخترک فکر می کردم و به جنایات آنهاییکه مهراسلام را به سینه می کوبند.

با خودم می گفتم؛ ایوای ...از دینی که ترا به اخوت فرا می خواند، آیا همین مفهوم را گرفته یی که حتی به عزت خواهرت هم اندیشه نمی توانی؟

جای  خجالت است که ترا مسلمان بدانیم و با مسلمان دانستن تو به میلیونها انسان دیگر توهین کنیم.

تصاویر سپوژمی خیلی حرف برای گفتن دارد و دلی فراخ می خواهد برای درک او.

سپوژمی می رساند که او را و جسم عفیف اورا در کنار استفاده های غریزه یی، همچنان ماده انفجاری می دانند.

سپوژمی ها که فقط برای تبادله این نامردان خلق می شدند و  دربدل قرض و بدهی نامردان متاعی بودند، کم بهاء.

 اکنون تا این حد ارزش آنها کاهش می یابد که به نیروی انتحاری بدل می شوند.

چشمان سپوژمی به اندازه دردهای من تاریک اند و سپوژمی بیشتر از حس تنفر ما از طالب و انتحاری بیگناه است.

سپوژمی، ازجنس سحرگل، ستاره، مرسل و نگینه هاییست که در درون و بیرون افغانستان با سنگ و قمه نامردان زیر نام ناموسی که ندارند، ننگی که با آن بیگانه اند و غیرتی که بویش را نبرده اند؛ تکه تکه می شوند.

 

* سحرگل را و ستاره را می شناسید...

* نگینه دختر 16 ساله یی بود که در پنجم دسمبر پارسال با چهل ضربه کارد پدر در شهر « بادهومبورگ» آلمان چشمان معصومش را از جهان بست.

* مرسل دختر 24 ساله یی دیگریست که در 28 دسمبر پارسال در شهر فرانکفورت آلمان، در حالیکه در یک چوکی بسته بودندش، توسط یک پدر نامرد با دهان و دستان بسته با چسپ و ریسمان به قتل رسید.

 

 

 

   

 

 

 

 

 

 

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen