یک شفقداغی به رنگ چشمهایت در نگاهم بیقراری می کند
زرد وسرخِ شعله ی چشم سیاهت درتن من گلنگاری می کند
در حـریر ابر زریِنی برروی شــانه ی باغ ســـحرگاه بـهار
قاب تصــویر خـیالت جلوه ی چـشم مرا آیـینه کاری می کند
بعد تاریک تـگرگی که ظـریف گل انــدام مرا می فرســود
سرنوشت زندگی میبارد و پاییزِ مرا عطر بهاری می کند
ســایه ی قد زنی را که تمامیت رویای غزلــها شـده است
یک ســتاره درتن داغ زمین ِمهــربانی آبیــاری می کند
مثل باران تموزی، عطر گیسوی بلند بید مجنون چمن
شــیشه وقامـت دیوار مرا نازِ پرو بال قـنــاری می کند
مریم باغ، لطف شهنامه، صمیمانه ی حافظ، نوربلخیی سحر
باز در خانه ی من زمزمه می بارد ومه نقره نگاری می کند
19.01.2012
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen