Sonntag, 13. Oktober 2013

عید قربان بزرگترین منبع پول برای سعودی ها


بازهم عید دیگری در راه است، عیدی که فلسفه اش ایثار و فداکاریست.

عیدی که نوازش مستمندان با تکه نانی از مبانی آن شمرده می شود و نقش لبخندی بر لبان یتیمان یکی دیگر از موازین مهم آن پنداشته می شود.

 

با آنکه برای من غیر قابل تصور است؛ باور کنم که حضرت ابراهیم فقط برای رویاهاییکه داشته است، قصد بریدن سریگانه فرزندش را برای رضای خدا کرده باشد، و اما.

 خیلی بارها پرسیده ام که با تمام اعتقادی که داریم، آیا ممکن است فکر کنیم که خدا چرا اینقدر به خون ریختن مایل باشد؟

آیا خداییکه خودش از همه امور ما آدمها، آگاه است و بدون خواست او گویا برگی از درخت تکان نمی خورد، پس چرا بنده گان عاجزش را مورد امتحان قرار می دهد؟

آیا همین حس ایثار را نیز خودش در ابراهیم خلق نکرده است؟

به هر صورت... حالا بیایید یک دقیقه بیاندیشیم، حالا تمام این روایت ها درست؛ اما چرا در آنجا که خانه خداست، اینهمه بی خدایی حاکم است؟

شیخ های مرتد عرب را که همه می شناسیم، خون آشام ترینها و آنهاییکه از مروت و اخوت اسلامی خودشان خبری ندارند.
 
 

آیا چرا هنوز هم مسلمانان با مصرف هزاران دالر امریکایی به عربستان سعودی می روند تا گناهان شانرا خدا ببخشد.

مگر خدا چرا صدای امت پیامبرش را فقط در عربستان سعودی می شنود؟

و آنهم پس از اجرای مراسم خاص.

اما سربریدن طالبان را بنام خودش در افغانستان نمی بیند، کشتار هزاران بیگناه را در سوریه متوجه نمی شود و خون جاری کودکان سومالیایی و فلسطینی شاید برایش هیچ اهمیتی ندارد؟

من به این باور دارم که خدا، خالق این جهان و سیارات و زنده جان و آب و هوا، خیلی بزرگتر از آنیست که ما آدمها با رسوم خلق شده از جانب خود بشر، طمع نزدیکی به اورا در خود می پروریم.

کلبه ویرانه اسلام از جانب مسلمان آنقدر سوراخ، سوراخ، سوراخ شده است که فقط گوشت و خون بیگناهان آنرا روی زمین نگه داشته است و ترسی که در دل ما «بشر» جا دارد. ترس نه از خدا، بلکه از ساطورهای بران ریش و پشم هاییکه بنام خدا حکمروایی دارند.

آنها خود از خدا ترسی ندارند ورنه اینقدر آدم کشتن را بنام خدا و مذهب قطعآ بر ناتوانان روا نمی داشتند.

بشر اگر به خدا اعتقاد داشته باشد، چرا یک عمر حق مردم را تلف کند، چرا قلب هزاران مادر را داغ داغ در نبود فرزندان آنان کند؟ چرا تقلب کرده و به قول حافظ شیرازی « جلوه بر محراب و منبر» نمایند وهزاران روش شرم آور دیگررا علاوتآ... و سرانجام آیا چه لزومی دارد تا  برای تکیدن گناه های خود هزاران هزار دالر را به جیب سعودی های خون آشام ریخت و از خدا طلب پوزش کرد.

اعتقاد من اینست که ما زمانی  به خدا می رسیم که صادق باشیم، صادق به خود و خدای خود.

مهرورزیم به خدای خود، به اطراف خود و آنچه خدای مان آفریده است.

بنام مسلمان خودرا برتر و بهتر از جمع بشر محسوب نکنیم و اگر به خدا باور داریم، بدانیم که همین خدا آدمهای دیگر زمین را با دین، باور، زبان، رنگ پوست و موی متفاوت خلق کرده است.

خون آشامان را، بیشتر از این با سفره نعمت و جا و جلال عادت ندهیم وملا های طفیلی که فقط جارچی های همین خون آشام اند را با علم و مدنیت آدم بسازیم.

 

خدا بزرگتر از آنست که ما برایش جوی های خون بریزیم تا او خوشنود شود.

در نهایت

اینهمه سردرگمی مسلمانان مرا به یاد تاریخ کاتولیکها در قرن پنجم و ششم میلادی می اندازد، و با خود به زمانه هایی می برد که همین بشر با تظاهر و تقلب به خدا پرستی، خود خدا خلق می کردند، و با پول ببخشش گناهان خودرا از همان خدایی  طلب می کردند که خود و پیشینیان ایشان ساخته بود.

آیا زمان آن فرا نرسیده است که با دقتی به تاریخ بشرو مقایسه آن با امروز خود مان،  تجدید نظر کنیم؟ تجدید نظر به کهنه گرایی هاوجهالت پروری ها.

 و بیشتر با انسانگرایی به خدا نزدیک شویم، به خداییکه زمین و آسمان و همه را آفرید.

عید تان مبارک

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen