Sonntag, 29. Dezember 2013

اعجاز


اعجاز
امروز طوع بهاری داشت
با آنکه تمام لحظه هایم غرق زمستان بودند
امروز بهار می خندید و ستاره های مریم از شاخه ها
دنیای مرا تماشا می کردند
دنیای مرا که
رنگی داشت از آنروزهای خوب و زیبا
آنروزها که که با شکیبایی عشق ترا به گلها دادم
تا عطرش دنیا را سبد زیبایی های ناب بسازد
امروز عاشقانه هایم رنگی دیگری دارند...
آنروزها
چه صبورانه
 تنم را به بیکران تاریکی سپردم و سکر سکوت را نفس کشیدم
حس سرد مرگ به رگهایم راه جست
ومن شکیبا و صبور عشق ترا به گلها سپردم
... امروز تولد سی سالگی شکستی است که زندگی مرا
در مسیر باد و باران برد
و همین امروز
در سی سالگی تنهایی هام
از تو هدیه ی بهاری داشتم
مرهمی بر زخمهای کهنه تنم...

نادیه فضل 28.12.2013 


Sonntag, 15. Dezember 2013

سنگسار


سنگسار

وقتی آسمان کاخ ابریشمین رویاهای ترا

با عشق، با تبرک آیه های محبت تزئین می کرد

و دستانت

عطر صمیمیت دعا

صفای معابد دنیا را

در تارتار چادرت گل می دوخت

وقتی پیامبران سخاوت

از پاکیزگی های تنت وام می گرفتند

او قمه یی به دست

بسوی تو دوید

او که تمام شعورش

زیر نافش گره خورده بود

و مغزش در میان دو رانش

جان می داد

او تیغی به دست

بسوی تو دوید

تو که عظمت کبریایی و برکت کائینات

بسوی تو که گفتند بهشت زیرپای تست

و خاکسترت را به آتش کشیدند...

او قمه یی بدست

گند زیر لحاف متولیان دین را

به صورتش مالید

و با خورجینی پر از سنگ عداوت به پشت

ترا به سگنسار کشید.
 


15.12.2013 نادیه فضل

Dienstag, 26. November 2013

از 25 نوامبر تا دهم دسامبر کمپاین مبارزه علیه خشونت در برابرزنان


 

 

                           کمپاینی با شعار شانزده روز مبارزه علیه خشونت دربرابر زنان

 





از 25 نوامبر روز بین المللی مبارزه علیه خشونت در برابر زنان تا 10 دسامبر، روز بین المللی حقوق بشر.

 
نادیه فضل
 

کامپاینی زیر شعار« 16 روز مبارزه بین المللی علیه خشونت در برابر زنان» که امسال به مناسبت روز بین المللی مبارزه در برابر خشونت عیله زنان آغاز گردیده است، نقطه عطفیست برحضور آشکار و پنهان خشونت در برابر زنان که هنوز هم   پیکر بیمارشماری از کشورهای  جامعه بین المللی را آزار می دهد.

 

نیم نگاه

 

با آنکه قرن بیستم و دهه اول قرن بیست و یکم پیام آور روزگاری بوده و است که بشریت با دستاوردهای برازنده مؤفق شده اند تا فاصله ها را کمتر نموده و تمدن ها و فرهنگ ها نیز با کم شدن فاصله ها زمینه نزدیکی بیشتر را بهم بیابند.

اما باوجود آن؛ هنوز هم قوانین بدوی در کشورهای مختلف جهان حاکم اند و خشونت در برابر زنان نیز با اشکال گوناکونی تشدید یافته است.

در سالهای اخیرزنان مخصوصآ کشور های درگیر جنگ و کشورهای فقیر، زیانهای جبران ناپذیری را متقبل شده اند.

از یک جانب سنت ها و روابط قدیمی و پوسیده مجددآ توسط افراطیان مذهبی صیقل داده شده و تلاش می شود تا به بد ترین نوع جنایات جلوه مذهبی بدهند، از جانب دیگر زیر پوشش آزادی زنان از محرومیت بزرگترین قشر جوامع، سوء استفاده صورت می گیرد و تا حد ممکن زنانی که شعورچندانی در مسایل  سیاسی ندارند، در بلندای مقامهای سیاسی نصب می شوند.

این زنان نه تنها اینکه کمکی به خود نمی نمایند بلکه با کار کرد های بی ریشه خود، سبب می شوند تا عرصه برای زنانیکه دانش سیاسی و اجتماعی دارند نیز تنگ تر گردد.

افزون براین محدودیت های فرهنگی و سنتی نیز سبب می شوند تا زنانیکه مورد تجاوز قرار می گیرند وبا پدیده شوم سوء استفاده جنسی روبرو می گردند نیز دهن باز نکنند و به اصطلاح غم خویش و غمدار خویش گردند.

 

چه باید کرد؟

 

با توجه به فعالیت های انجمن های زنان در کشورهای درگیر جنگ و تنش های سیاسی در قرن حاضر، دیده می شود که این فعالیت ها خیلی محدود بود و در هر کشوری به صورت پراگنده انجام می یابند.

اما اگر نگاهی به فعالیت های زنان افغانستان، در داخل و بیرون از این کشور بیافگنیم، باید به صراحت گفت که زنان افغانستان هنوز  در پله های خیلی نخستین فعالیت سیاسی قرار دارند.

بنابرین به باور من صرف نظر از اندیشه سیاسی زنان، باید زنان افغانستان یک محور مشترک کسب نمایند.

ـ باید در مرحله اول یک مرکز تحقیقات علمی و دینی ایجاد گردد و توسط تعداد بیشتر زنان به فعالیت رسمی آغازبه تحقیق وپژوهش کند.

این نخستین گامیست در راه روشنگری زنان و جامعه.

زیرا مواردیکه اکنون توسط متولیان دین جنبه عملی به خود گرفته و گستاخی این افراد تا مرزی رسیده است که حتی خواهان رسمیت بخشیدن به شنیع ترین رسم بدوی یعنی سنگسار نیز گردیده اند.

اکنون شدیدآ نیاز آن می رود که زنان افغانستان با سلاح علم و دانش با جهالت شوم قرن به مبارزه بپردازند.




ـ باید زنان مهر سکوت را بشکنند و زیر پرده های سیاه « زن وفادارـ زن بلاکشیده، زن مظلوم، زن بی زبان، زن پدردار، ننگ و عزت مرد و... » بیش از این برای خود زنجیر نسازند.

هریک از این گونه القاب و واژگان باید بصورت علمی بررسی گردد و این سوال مطرح شود که چرا مردان افغانستان که ادعای غیرت دارند، اول این مورد یعنی « غیرت» را عملآ در شخص خود حل نمی کنند و از خود نمی سازند.

ـ با زنان هم سرنوشت خویش از کشورهای اسلامی ارتباط برقرار کنند و با برگزاری سیمینار های علمی به مسایل درد سر ساز اجتماعی خویش بپردازند.

تبادل تجربیات شبیه به هم یکی از راه های خود شناسی و تحقق اعتماد به نفس است.

ـ به تاریخ مبارزات زنان اروپایی دقت گردد.

گفتنیست که در حال حاضرلزوم آن می رود که با مطالعه فراز و نشیب هایی زندگی  زنان اروپا ، بااستفاده از امکانات مختلف رسانه یی باید  تلاش گردد تا قدم به قدم راه مبارزاتی خویش را هموار و قابل گذر نماییم.

 

سکوت نباید اجبار زندگی زنان باشد

 

از گذشته ها برای زنان تحمیل شده است که زن با لباس سفید به خانه همسر می رود و با لباس سفید باید برون شود» اکنون این لباس سفید اگر در تمام زندگی با خشونت مرد و خانواده او لکه دار شد چه؟

این لباس سفید اگر در تمام زندگی خاکستری و خونین بود، چه؟

پس باید در اول این امر درک گردد که مخصوصآ زنان افغانستان، شاید خیلی خیلی کم با لباس سفید از خانه همسر به زیر خاک بروند؛ زیرا آنچه را جامعه سفید تلقی می کند،  کفن خونین از غم و رنج و آه و شکوه هاییست که زن با خود به گور می برد.

بنابرین اعتقاد من براینست که نباید سکوت کرد. قطعآ شرم نیست اگر زنی از لت و کوب که برروی صورت گرفته است، بگوید. از شقاوتی  که استخوانها نحیف اورا آزار داده است.

اگر شرم و عیبی باشد، به زور بازوییست که بیرحمانه بر پیکر زن شلاق کوبیده است.

 

به تجاوز متدام باید پایان داد.

   

یکی دیگر از موارد خیلی تکاندهنده که از دورها تا حال در زندگی زنان معمول است، تجاوز متدام بر جسم آنان است.

زیرا زنی که بدون رضایت خودش و حتی در کودکی به عقد مردی درآورده می شود، در نخستین شب عقدش با مردی مؤاجه می شود که با او هیچگونه پیوند عاطفی ندارد.

پذیرفتن اجباری ازدواج با همان مرد دلیل می شود که زن تمام زندگی اش از عشق و صمیمت محبت خالی بماند و فقط مثل یک ماشین تولید نسل کند.

بنابرین سن ازدواج نه تنها در قوانین، بلکه در خانواده ها باید هم مطرح گردد.

 

باید از پایین ترین سطوح اجتماع تا بلند ترین قشر جامعه همه وهمه باور به این داشته باشند که ازدواج زیر سن هژده سالگی جرم است وعقد یک دختر بانو بدون رضایت خوش قطعآ جنایت خوانده شود.

 

مشکلات اجتماعی زنان باید علامت گزاری گردند.

 

طور مثال آزار و اذیت زنان در جاده های افغانستان روز تا روز شکل طبعیی به خود می گیرد و لحن زشت افراد مذکر و برخورد نامردانه آنان، در برابر زنان در خیابانهای شهر های افغانستان بدون هیچ خللی همه گیر شده است.

هرچند هر از گاهی و بنابر مناسبت هایی به این پدیده شوم اجتماعی اشاره های صورت گرفته است واما باییست با طرح برنامه های عملی در جهت روشنگری عوام، عمیقآ به این مورد پرداخته شود.

 

باید برای زنان ومردان امکانات رسمی در جهت خودشناسی آنان مهیا گردد و از درون خود خانواده ها کثافت های مثل « زن ناقص العقل است» را جاروب کرد و جای آن احترام متقابل را گذاشت.

یکی دیگر از پدیده های شوم در افغانستان، گسترش عمل نجس « بچه بازی» می باشد.

عملیکه نه تنها روح وروان یک کودک را تا آخر عمرش تکه تکه می کند؛ بلکه همچنان قلب مادران آنان را نیز داغدار می کند. خشونت عریانی که سرطان گونه در مناطق مختلف کشور ریشه دوانیده است.

آنانیکه شبها تا دم صبح غریزه خودرا بر این کودکان آرامش می دهند و روز تا شام در نگاه مردم عوام با استفاده از دین و مذهب چهره خودرا با پارچه های عزت می پوشند باید شناسایی گردند وبه اشد مجازت محکوم شوند.

 





 

 

شانزده روز مبارزه  بین المللی عیله خشونت در برابر زنان

 

باید آغاز اندیشیدن به انسانهای روی زمین و سرزمین ماگردد، سرزمینی که تاریخ معاصرش از نام زن تهیست.

باید آغاز سبز شدن جوانه های مهربانی در دشتهای خشک خشونت و تلخکامی گردد.

باید آغاز دست به دست شدن بانوان افغانستان با بانوان جهان باشد...

 


نباید پذیرفت که سرزمین ما سرزمین پیکره های عاری وخالی از اندیشه گردد و علم را نباید دربرابر جهالت افراطی گری به ارزان بدهیم.

Montag, 25. November 2013

حامد عبدالصمد


اختطاف مرموز حامد عبدالصمد یکی از منتقدین برازنده اسلام در قاهره

 

حامد عبدالصمد منتقد نامدار آلمانی ـ مصری تبار عصر روز یکشنبه 24 ماه روان میلادی در قاهره پایتخت مصر ناپدید شد.

گفته می شود که وی روز یکشنبه توسط سرنشینان یک موتر سیاه رنگ مورد تعقیب قرار داشته است.

 


نویسنده: دیتریش الکساندر

برگردان: نادیه فضل

برگرفته از صفحه انترنتی: ویلت « جهان»

http://www.welt.de/politik/ausland/article122245034/Mysterioeses-Verschwinden-des-deutschen-Islamkritikers.html   

با آنکه تلفون همراه حامد عبدالسلام هنوز خاموش نیست و اما خودش به تلفونها پاسخ نمی دهد.

حامد عبدالصمد که معمولآ در شبکه های اجتماعی انترنت خیلی فعال بوده است از حوالی 9:15 دقیقه پیش از چاشت، ارتباطی با انترنت نداشته است.

وضعیتی که در رابطه به این فعال و نویسنده معروف آلمانی ـ مصری تبار، وضعیت کاملآ غیر معمول بوده و شدیدآ سبب نگرانیست.

زیرا حامد عبدالصمد که 41 سال دارد، با سفر مجدد به کشور زادگاهش، مؤاجه به خطر جدی می باشد؛ به دلیل اینکه عبدالصمد حدود شش ماه پیش از جانب تندروان اسلامی مصر، محکوم به قتل خوانده شد و مرگ اورا مباح اعلام کردند.

حامد عبدالصمد به تاریخ چهارم ماه جون سال روان میلادی در یک سخنرانی علمی در قاهره پایتخت مصر، حزب اخوان المسلمین را متهم به فاشیزم اسلامی کرد. به گفته او: " پدیده فاشیزم اسلامی به آغاز تاریخ اسلام بر می گردد.»

پس از این سخنرانی، عبدالصمد دانشمند مسایل اسلامی با تهدید های شدیدی روبرو گردید و مجبور شد تا کشورش مصر را ترک بگوید در پی این تهدیدات وی در صفحه فیس بوک خویش نوشت:  « من در مصر با آدمهای احمقی روبرو هستم که فکر می کنند؛ قادر هستند جلو فعالیت مرا بگیرند.»

همچنان چندی پیش عاصم عبدالماجد یکتن از رهبران افراطی و تندرو گروه جامعة الاسلام مصرنیز در یک سخنرانی تلویزیونی مجدأ هودارانش را به قتل عبالصمد فرا خواند.

 

 

دوستانی در سرزمین جدید او و شمار زیادی دشمن در خاک زادگاهش

اما حامد عبدالصمد که به عنوان یکتن از پژوهشگران اسلام در آلمان از اعتبار زیادی برخوردار است، از چنین تهدید هایی هراس ندارد.

برخلاف در آخرین نوشته اش در فیس بوک خیلی با صراحت برخورد کرده نوشت: « افراطی های اسلامیست در نظر دارند تا تحلیل ها عقبگرایانه خویشرا به عنوان برداشت های اسلامی تعمیم بخشند.»

  

او در گفتگویی با نشریه « ویلت» با پیشگویی در مورد اسلام گفته است که « اسلام به عنوان یک اندیشه اجتماعی و سیاسی و از وجه فرهنگی مواجه به زوال است.»

عبدالصمد خواهان یک آغاز نو پس از بررسی و تحلیل همه جانبه ودقیق از اسلام می باشد.

او معتقد است که جهان اسلام بیش از حد دارایی های فرهنگی و اجتماعی خودرا به مصرف رسانیده است و اکنون بالاتر از خط توان خویش عمل می کند.

او با چنین طرح های خویش هوداران زیادی را در سرزمین جدیدش آلمان به خود جلب کرده است و اما در برابر، شمارزیادی در کشور زادگاهش نگاه خصمانه به او دارند.

اکنون از ساعت 16:15 بیگاه روز یکشنبه 24 نوامبر رد پای او کاملآ ناپدید گردیده است.

عبالصمد که بدون محافظش جانب پارک الاظهر روان بود، در آخرین تماس خویش گفته است که یک موتر سیاه رنگ اورا تعقیب می کند.

محافظانش از او خواسته اند تا سریعآ با یک تکسی به هوتل برگردد؛ اما فقط ده دقیقه پس از این تماس تلفونی ارتباط با او کاملآ قطع شده است.

به گفته محمود عبدلصمد بردار حامد عبدالصمد، او توسط افراطی های اسلامیست اختطاف شده است.

حکومت آلمان خواهان روشن شدن این قضیه می باشد.

وزارت امور خارجه آلمان پس از نشر این خبر، خواهان تدابیر جدی در مورد این اختطاف گردیده و تقاضا کرده است تا از تمامیی امکانات سیاسی و دیپلوماسی برای رهایی او استفاده به عمل آید.

حامد عبدالصمد حین تحصیلات عالی کشورش را ترک کرد.

عبدالصمد در سال 1972 در خانواده یکی از امامان سنی مذهب، دیده به جهان گشوده است.

سال 1995 به عنوان یکی از افراد معتقد به اندیشه های ضد یهودی و بدبین به کشورهای غربی، به آلمان آمد.

اما در جریان تحصیلات عالی در رشته سیاست در دانشگاه شهر اوگسبورگ آلمان؛ او با چرخش سریعی از یک فرد متنفر از غرب، به یک شخصیت معتدل اصلاح طلب تغیر اندیشه کرد.

او در کنار اینکه استاد در دانشگاه شهر مونشن می باشد، در دانشکده های معتبر دیگر اروپا نیز تدریس می کرد.

در ضمن آثار و نوشته های بی شمار، همچنان در اعتراضات سرتاسری مردم کشور در سال 2011 نیز در کنار مردمش ایستاد.

عبدالصمد در گفتگویی با « ویلت» با اشاره به وضعیت جهان اسلام گفته است:

" من یک فرد مرتد با اندیشه های مثبت هستم.  ما به انسانهای بیشتری نیاز داریم که اسلام را به عنوان باور خویش، جزء از وجو خودی بدانند. زمانی در جهان اسلام می توانیم انتظار اصلاحات را داشته باشیم که همچنان آنهاییکه تردید دارند نیز بتوانند آزادنه زندگی کنند."

... و ظاهرآ مصر هنوز به آن مرحله نرسیده است.  

Sonntag, 24. November 2013

Loya Jirga 2013 – die Fakten


Loya Jirga 2013 – die Fakten

 


Nach vier Tagen ist die Loya Jirga zu Ende gegangen - was hat sie gebracht?
 

 Nadia Fasel

Zu erst springen der über viertürige Quasi-Stillstand der Hauptstadt und deren Peripherie sowie der erhebliche sicherheitstechnische und der überaus große logistische Aufwand ins Auge.

Dann, für ein bettelarmes Land, das sich nicht selbst versorgen kann und wie ein ungeborener Säugling nur über die Nabelschnur der internationalen „Mutter“ zum Leben befähigt wird, die riesigen Kosten.

Nach Presseberichten (hier z.B. aus  „Sobhe Afghanistan“ vom 23.11.2013) hat es sich das Land geleistet, jedem Teilnehmer dieser archaischen Veranstaltung 200.000,- Afghani alleine für ihre Teilnahme auszuzahlen – das entspricht einem Betrag von rund 2.500,- € pro Kopf! Das heißt, dass bei einem angenommenen 10-Stunden Tag der Veranstaltung deren Tätigkeit oder Anwesenheit mit über 60,- € pro Stunde vergolten wurden – ein für einen Afghanen ohne Privilegien und ohne Begünstigung unermesslich hoher Betrag, für die über 12 Millionen Afghanen unterhalb der Armutsgrenze in Hunger und, gerade jetzt, in großer Kälte hingegen sogar ein Schlag ins Gesicht.

                             

Wenn man sich die Kriterien für die Zusammensetzung dieser Loya Jirga anschaut, also für die Auswahl der Teilnehmer, sucht man zuerst nach Kriterien hinsichtlich Qualifikation und Expertise. Leider aber vergeblich – weder demokratische Prozesse noch repräsentative Merkmale fanden Berücksichtigung: 34 Bürgermeister haben die Teilnehmer ausgewählt und bestimmt! Haben sie dabei für diese, so Hamid Karzai, für Afghanistan so schicksalsträchtige Veranstaltung die Teilnehmerauswahl einfach so „aus dem Bauch“ getroffen? Oder besondere „Günstlinge“ lukrativ bedacht?  Wurden nur Gefügige erwählt, die nach dem Taktstock des Präsidenten artig auftanzen? Ein gerüttelt Maß an Skepsis bleibt und wird immer als weiterer Makel an dieser Veranstaltung kleben bleiben

 




Die Teilnehmer haben sich in klarer Mehrheit für einen Abkommen mit den  USA entschlossen.

 

Präsident Hamed Karzai besteht darauf das Abkommen für nichtig zu erklären, wenn US-Kräfte weiterhin afghanische Häuser im Lande durchsuchen.

Er weist in seinem Abschlußstatement darauf hin, dass man zur Verhinderung einer Teilung des Landes keine andere Wahl hatte als das Abkommen zu unterzeichnen.

Der Präsident sagte weiter, dass er kurz vor der Loya Jirga im Gespräch mit dem amerikanischen Botschafter über die Eile der USA hinsichtlich des Abkommens  gesprochen hatte. Der Botschafter antwortete ihm, dass die bevorstehende Wahl noch in eine zweite Runde gehen könnte und dass es dann noch über sechs Monate bis zum Wahlergebnis dauern würde. Hamid Karzai erklärte dann in seiner Rede weiter, dass er nach diesem Gespräch mit dem Botschafter Angst bekommen hätte. (Warum?)

Zum für die Taliban eingerichteten Büro in Quatar sagte Präsident Karzai weiter dass er anfangs dagegen gewesen sei, aber dass die Maßnahme für die Zukunft Afghanistan wichtig sei. Ob es eine islamisches Amarat oder eine islamischen Präsidentschaft gibt, ist nicht wichtig - wichtig ist, dass es ein Afghanistan gibt.

 


Am Rande:
Zum Ende der Loya Jirga berichteten afghanische Sicherheitskräfte, dass sie innerhalb der letzten zehn Tage mehrere terroristische Anschlagspläne festgestellt haben; und am Samstag vor eine Woche sind 13 Menschen durch einen Selbstmordanschlag in Kabul ums Leben gekommen…

Samstag, 23. November 2013

Wohin führt die Loya Jirga das schlingernde Schiff Afghanistan?

Initiative 'Zukunft für Afghanistan'
gemeinnütziger eingetragener Verein, VR 9258, Amtsgericht Bonn
__________________________________________________________________________

Bonn, 22. November 2013



Wohin führt die Loya Jirga das schlingernde Schiff Afghanistan?
 
                                                      von Nadia Fasel                                                      


Über 2500 Menschen haben sich in Afghanistan auf den Weg gemacht, um, wie seit vielen, vielen Jahren, zu einer Loya Jirga in der Hauptstadt Kabul zusammenzukommen.
Hauptsächlich bestehend aus Stammesältesten, Mullahs und sogenannten „Wissenden“ wollen sie dort zusammensitzen und über das Sicherheitsabkommen zwischen Afghanistan und den Vereinigten Staaten von Amerika beraten. Sie wollen sich dafür vier Tage Zeit nehmen, um dann dem Präsidenten Hamid Karzai eine Zusage oder Absage für seine Unterschriftsleistung zu erteilen.
Nicht nur die Medien innerhalb und außerhalb Afghanistans, auch sehr viele verantwortungs-bewusste Teile in der Gesellschaft stellen sich hierzu folgende Fragen:
* wo liegen Sinn und Zweck, wo Rechtfertigung und rechtliche Bedeutung für solch ein archaisches Relikt aus uralten Zeiten - parallel zu einem vom afghanischen Volk bestimmten Parlament und einer im Amt befindlichen gewählten Regierung?
* was bringt dieser (nur einzige) „Tagesordnungspunkt“ in der jetzigen Situation dem Land, dem Volk, der Zukunft Afghanistans?
Dem Land, in dem vor dem Einsatz der internationalen Gemeinschaft die gesamte Bevöl-kerung gefangengenommen war und in dem die Amtssprache die der Peitsche und des Schwerts war.

Die internationale Gemeinschaft in Afghanistan ermöglicht ein Leben in relativer Normalität
Obwohl es immer noch überall an echter und nachhaltiger Sicherheit mangelt, finden trotz-dem vor allem junge Menschen den Weg in die Schulen und bringen sich für den Aufbau ihres Landes und für ihre Zukunft ein.

An die Behauptung, dass die Taliban aus Armut und Arbeitslosigkeit ihre Selbstmordanschlä-ge verüben, glaubt keiner ernsthaft – sieht man doch am Beispiel Zentralafghanistans, dass
dort, wo die Armut am schlimmsten ist, sehr erfreuliche Erfolge auf dem Weg hin zu einer Normalität zu verzeichnen sind.

Schaut man mit unverklärtem Blick genau hin, wird einem offenkundig, dass die Menschen in Afghanistan eben nicht kriegslüstern und blutrünstig sind und diese Tatsache den Taliban eben nicht als Rechtfertigung ihrer Gräueltaten dienen kann und darf.
Dass Faschismus und kranker Fundamentalismus der Taliban sich nicht ungehindert im Land haben breit machen können, dass sich ein gewisses Maß an Normalität trotz aller Widrigkeiten hat etablieren können, ist in hohem Maße dem Einsatz der internationalen Kräfte, zivil und militärisch, staatlich oder nicht staatlich, geschuldet. Erfolge aus dem Wir-ken der Regierung in der vergangenen Dekade sind im Schatten dieser Leistung hingegen leider kaum oder gar nicht wahrnehmbar.


Die Regierung Afghanistans ohne die internationalen Kräfte

Nach nun über zehn Jahren Aufbau und Unterstützung, riesiger finanzieller Unterstützung, größter Handelserleichterungen und wohlwollender weltweiter Hilfsbereitschaft in vielerlei Bereichen, hat das Land trotz größter ziviler und militärischer Opfer es nicht geschafft, belastbare und nachhaltige Strukturen in Wirtschaft, Verwaltung und Ordnung zu schaffen und ein verlässliches Mindestmaß an Sicherheit für sein Volk zu gewährleisten.
Es sieht so aus, als hätte man ein Haus mit bestem und teuerstem Material auf losem Sand gebaut. Das Land ist, außer beim Opiumanbau, in keinem Bereich autark. Es kann sein Volk nicht ernähren und ihm noch nicht mal das Nötigsten zum Leben aus eigener Kraft geben. In fast allen Bereichen des menschlichen, gesellschaftlichen Bereichs und der Entwicklung belegt das Land die schlechtesten Plätze in der Rangfolge aller Nationen dieser Welt – bis auf einen einzigen Bereich, da ist Afghanistan (nach Somalia) Spitzenreiter: bei der Korruption und bei der rekordverdächtigen Misswirtschaft!
Trotz aller Tapferkeit der Soldaten und der Sicherheitskräfte Afghanistans wird es von deren Eignungs- und Leistungsvermögen her schon äußerst schwer die Einwohner im Lande und sich selbst zu verteidigen. Doch woher kommt deren Finanzierung? Von der Regierung aus dem Land Afghanistan selbst erwirtschaftet? Wohl kaum. Wer wird die subversive Unterwan-derung durch die Taliban und durch den pakistanischen ISI nachhaltig unterbinden? Es wäre naiv und sträflich sich hier etwas vorzumachen!
Wird sichergestellt, dass die Taliban keine Schulen zerstören oder nicht den Schulbesuch der Mädchen verhindern?
Ist es nicht alarmierend schon heute zu erleben, dass erst vor wenigen Tagen, im mächtigen Schatten dieser Loya Jirga, mitten in der Hauptstadt und am Regierungssitz durch einen Selbstmordanschlag 12 unschuldige Menschen ihr Leben verlieren mussten? Was wird dann erst geschehen, wenn die internationalen Kräfte, von Herrn Karzai so innig herbeigeträumt, in Zukunft dann abgezogen sind, nicht mehr helfen, schützen können?
Für die Sicherheit der Loya Jirga wurde in der Hauptstadt Stillstand angeordnet – das gesell-schaftliche und wirtschaftliche Leben in hohem Maße beeinträchtigend. Tagelöhner und Kleinstunternehmer, die vom Tageserwerb existieren, werden um ihre Einnahmen gebracht.


Mangelnde Transparenz und Widersprüche im Verhalten der Regierung

Afghanistan hat gewählte Volksvertreter in einem Parlament und eine Regierung - was also rechtfertigt zur Entscheidung über eine so wichtige Vertragsunterzeichnung des Landes mit den USA die Einberufung einer Loya Jirga, deren personelle Zusammensetzung hinsichtlich Eignung, Expertise, Herkunft und individueller Absichten in der Masse mehr als fragwürdig ist? Bedeutet dieser Anachronismus nicht de facto eine Schwächung oder gar die Ablehnung des gewählten Parlaments, der demokratischen Strukturen? Was setzt dieses Handeln für ein Zeichen?
Was will Hamid Karzai? Was soll der Schlingerkurs einerseits vom Anspruch als moderner, „erwachsener“ Staat auf Augenhöhe anerkannt zu werden und andererseits hin zum mittel-alterlichen Anachronismus einer sich überlebten uralten Stammeskultur, die es auf dieser Welt nur noch in ganz wenigen unterentwickelten Kulturen gibt?
Trotz der aus ihnen kommenden tödlichen Gefahr für Leben, Entwicklung und Frieden im Land ist sein Kurs für die Behandlung der Taliban ein sanfter - diese letztendlich damit unterstützend und bestätigend. Völlig unverständlich ist, dass er, parallel zur Loya Jirga, Mitglieder des sogenannten Friedensrats nach Pakistan sendet und dort um die Gunst der Taliban buhlt.
Immer deutlicher offenbart sich eine Strategie des Klebens an der Macht – das Wohl des Vol-kes und des Landes dabei völlig aus dem Auge verlierend.
Auch mit den internationalen Regierungen verhält sich Afghanistans Machthaber sehr wider-sprüchlich und insgesamt unberechenbar. Betrachtet man sein Gebaren als Staatsmann näher, drängt sich einem das Bild eines orientalischen Basars auf, wo er marktschreierisch seine Waren an den Mann bringen will.
Auf dem niedrigen sprachlichen Niveau der Gassensprache versucht er im Parlament und jüngst in der Loya Jirga mit schmissigen Sprüchen nach dem Munde der Teilnehmer den Wirrwarr, den er angerichtet hat und immer noch und wieder anrichtet, in seinen oft mit Wut vorgetragenen Reden aufzudröseln.


Abzug aus Afghanistan - das Ende der Milliarden (Dollar-) Hilfen

Ein wesentlicher Bestandteil dieses zu unterzeichnende Sicherheitsabkommens mit dem Amerikanern und der Knackpunkt schlechthin ist die Immunität der US-Soldaten vor der afghanischen Justiz – genau so, wie es 2011 im Irak der vergleichbare Fall war. Wie wir uns erinnern können, stimmte die dortige Regierung damals nicht zu und die US-Soldaten ver-ließen daraufhin ohne wenn und aber das Land.
Jetzt, in der vergleichbaren Situation: kann es sich Afghanistan auch leisten, dass die US-Sol-daten, und mit Sicherheit auch all die anderen internationalen Kräfte und Hilfsorganisationen, auf dem Fuße das Land verlassen? Ist Afghanistan überhaupt schon auf dem Niveau der Leistungsfähigkeit des Iraks damals, kann das Land für die Sicherheit und das Wohl seines Volkes jetzt und alleine sorgen? Wird es dann alleine mit den Problemen fertig, dies es bis heute nicht mit internationaler Unterstützung in über 10 Jahren geschafft hat? Wird das Land, bar einer eigenen leistungsfähigen Wirtschaft und Industrie, jemals eine gewisse Autarkie erreichen? Wird es so Investoren gewinnen können und den Menschen im Land Lohn und Brot und eine berechtigte Hoffnung auf eine sichere, bessere Zukunft?


Noch wenige Monate bis zu den Wahlen und dem Abzugstermin

Afghanistan bietet derzeit immer noch ein schauriges Bild. Kaum ein anderes Land der Welt hat bisher in vergleichbarer Zeit solche riesige Summen an Geld, Unterstützungsleistungen und geldwerter Hilfen erhalten wie Afghanistan. Und trotz dieser enormen Unterstützung, unter dem Sicherheitskokon der internationalen militärischen Unterstützung durch ISAF, schaffte es die Regierung bis jetzt nicht die Armut in den Griff zu bekommen. Noch leben über 12 Millionen Menschen ( = beinahe die Hälfte der Gesamtbevölkerung!) dort unterhalb der Armutsgrenze! Die Schere zwischen arm und reich klafft mit atemberaubender Geschwin-digkeit immer weiter auseinander.
Ein Großteil der Gelder und Hilfen, der dann noch nach dem Abschöpfen durch die Korrup-tion übrig bleibt, ging und geht zu denen, die Herr Hamid Karzai „seine Brüder“ nennt – die „Brüder“, die für Unsicherheit im Landes sorgen und für täglich neue Opfer verantwortlich sind.

Und mit dem wenigen Geld, was nicht in private Schatullen verschwunden ist und es doch noch geschafft hat, auf dem Pfad der Korruption nicht zu versickern, veranstaltet er diese überaus kostenaufwändige und höchst überflüssige Zirkusnummer „Loya Jirga“, die das Ver-fahren zur Unterschriftsleistung sowieso nicht beeinflusst; hat Herr Karzai doch selbst gesagt, dass die Unterschrift sowieso erst nach den Wahlen unter den Vertrag gesetzt werden soll! Mit diesem durchsichtigen Manöver erhofft er sich maximale Unterstützung der Amerikaner für seine von ihm bereits jetzt schon bis ins Detail installierte politische Nachfolge.


Die Taliban-Gefahr

Die Taliban sind gegen die Verfassung Afghanistans und einem Frieden unter der Berück-sichtigung dieser Verfassung. Ebenfalls sind sie gegen das bevorstehende Abkommen mit den USA.
Sie erfuhren „als Brüder“ in den letzten Jahren unter Präsident Hamid Karzai eine fulminante Reanimierung und darüber hinaus eine bedeutende Aufwertung in dem man ihnen ein politisches Standbein anklebte – wissend, was ihre wirklichen Ziele sind und dass ihre wesentlichen Teile auf Kommando und am Zügel des pakistanischen ISI aktiv sind.
Sie wollen das Haus eines stabilen und sicheren Landes mit funktionierender Wirtschaft und einer sozial fest gefügter Gesellschaft, welches unter größten Opfern und unter größten Widrigkeiten in den letzten Jahren errichtet wurde, im Nu dem Erdboden gleich machen – so wie weiland vor 2001.
Der Abzug der internationalen Kräfte kann Beginn einer neuen Ära des Tötens und Getötet Werdens werden. Aus dem Einzelfeuer gestern und heute wird dann ein Dauerfeuer...

Freitag, 22. November 2013

راه اندازی لویه جرگه، کشتی شکسته افغانستان را به کجا خواهد برد؟


راه اندازی لویه جرگه، کشتی شکسته افغانستان را به کجا خواهد برد؟
 
 

بیش از 2500 نفر جمعیت متشکل از ملا ها، سران قبیله و سران قومی ومکتب خوانده های افغانستان، برای چهار روز تشکیل لویه جرگه داده اند تا سرانجام در پایان سطور موفقتنامه امنیتی با ایالات متحده یک نقطه بگذارند.

اما درج فقط همین یک نقطه که با امضای رییس جمهور معنی پیدا خواهد کرد، در شرایط کنونی افغانستان، چقدر ضروری می باشد؟ و از وجه قانونی آیا تدویر لویه جرگه ی موازی با موجودیت پارلمان چه را تداعی می کند؟ اینها و سوالهای دیگر از جمله نکاتی اند که در این روزها مجامع رسانه یی را در افغانستان و بیرون از مرز های این کشور مصروف کرده اند.

حضور نیروهای خارجی؛ یعنی حضور زندگی نسبی معمولی در افغانستان

 

اندیشیدن به روزگار قبل از تشکیل حکومت مؤقت در افغانستان و زمان تسلط طالبان، هر انسانی را تکان می دهد. یک کشوریکه تمام شهروندانش اسیر بودند و شلاق و تیغ بران طالبان زبان مروج ادارات دولتی را می ساخت.

با آنکه پس از بیش از یک دهه، هنوز هم امنیت کامل در سراسر افغانستان حکمفرما نیست، اما با آنهم فرزندان آن سرزمین دست کم در مناطق نسبتآ آرام از چراغ معرفت بهره می برند.

دلیل حضورمتداوم گروه طالبان را که اکثرآ با حاکمیت فقر و بیکاری توجیه می کردند نیز می توان در مناطق دیگر افغانستان رد کرد. طور مثال در نواحی مرکزی افغانستان که فقر بیداد می کند، فرزندان اکثر خانواده ها با رفتن به مکتب و کار برای بازسازی خانه و کاشانه ایشان، مهر رد می زنند و با این عمل خیلی خاموش، اما گویا نشان می دهند که مردم افغانستان، مردم جنگجو و خون آشام نیستند.

اما این امکان را که حداقل فرزندان افغانستان می توانند از گزند قصابان طالب و آی اس آی در  امان بمانند نیز بدون هیچ گزافه گویی، در همین امر می بینیم که حضور نیروهای بین المللی ممکن ساخته است تا تمام مناطق افغانستان آغشته به سرطان افراطی گری و فاشیزم طالبانی نشود.

حکومت افغانستان در نبود نیروهای خارجی

پس ازبیش از یک دهه ساخت و ساز افغانستان و در پی قربانی های جبران ناپذیری از میان خود مردم این کشور و قربانی دادن جوانان کشورهای کمک کننده برای افغانستان، این کشور اکنون یک سرزمین در حال شکل گرفتن است که تمامیی پایه های اقتصادش از کاه ساخته شده و به استثنای تولید مواد مخدر که آنهم یکی از منابع تمویل طالبان است، کمتر منبع تولیدی دیگری در افغانستان دیده می شود که تصور نماییم، این کشور می تواند پس از خروج نیروهای خارجی امکانات اولیه مردم خودرا مهیا بسازد.

ارتش افغانستان هم با تمام فداکاریها و شهامت سربازانش به مشکل خواهد توانست امنیت مناطق را بگیرد؛ زیرا در ارتش هم نیروهای گروه طالبان وآی اس آی رخنه کرده اند و اگر بپنداریم که چنین نیست، خیلی ساده انگاری نموده ایم.

در ضمن منبع تمویل کننده ارتش افغانستان چگونه خواهد بود؟

مکاتبی که با قبول هزار مشکل ساخته شده اند، همه روزه طعمه حریق جهالت طالبانی خواهند شد و تصور نمی رود که به سادگی بتوان هزارا ن فرزند افغانستان را از حملات انتحاری طالبان محفوظ نگه داشت.

این در حالیست که همین روز شنبه گذشته فقط شش روز پیش از برگزاری لویه جرگه، یک حمله انتحاری جان دوازه نفر را در کابل گرفت. برای برگزاری لویه جرگه نیز حکومت افغانستان تمام شهر را در حالت سکون فراخوانده و دست کم چهارروز کامل، تمام چرخهای مملکت در پایتخت از حرکت بازداشته شده اند. در کنار اینکه حاکمیت چنین وضعیتی در ادامه ی چهارـ پنج روز چقدر ضربه اقتصادی در پی دارد، حالا تصور کنید در نبود نیروهای خارجی، آقای رییس جمهور چنین تصمیمی بگیرند؛ آیا مردم شهر چگونه امنیت خودرا از کشتار و چپاول طالبان تآمین کنند؟

نبود شفافیت در عمل و گفتار

با توجه به موجودیت یک مکان حقوقی و قانونی بنام پارلمان در افغانستان، تا اکنون به تکرار شاهد برگزاری لویه جرگه هایی بوده ایم که اشتراک کننده گانش در اکثریت مطلق، حتی نمی دانند موازین قوانین مدنی یعنی چه؟

 

تدویر لویه جرگه ها نیز پافشاری به ماندگاری پوسیده ترین و کهنه ترین مرجع مشورتی است ودر ضمن ایجاد یک منبع موازی با پارلمان و در اکثر مواقع خنثی کننده پارلمان.

این وضعیت نشان می دهد که حکومت افغانستان ورییس جمهور حامد کرزی هنوز با شفافیت در برابر مردم کشور شان عمل نمی کنند و در گفتار ایشان نیز تناقضات فراوانی دیده می شود، یکی از برجسته ترین نقایص در حکومتداری کنونی افغانستان.

از یک جانب به وضاحت می دانند که سرطان طالبان در بدن خودشان نیز زده است و خیلی کشنده؛ اما با وجود آن می کوشند تکه سرطان زده بدن خودرا بنام برادر ناراضی نوازش کنند و همزمان با راه اندازی لویه جرگه، اعضای شورای عالی صلح را به پاکستان می فرستند، با چنین عملکردی نشان می دهند که در برابر مردم سرزمین خود تعهدی ندارند و دغدغه کلی خود آنان، ادامه قدرت است.

با جامعه جهانی نیز برخوردی متضاد دارند، از یک جانب کش و گیر برای ادامه حضور نیروهای جامعه جهانی در افغانستان ادامه دارد و از جانب دیگر با به اصطلاح « بچه ترسانکهایی» می خواهند سرنخ را به دست داشته باشند.

 

پایان حضور نیروهای بین المللی از افغانستان یعنی قطع کمک های میلیارددالری

یکی از نکاتی که در مؤافقتنامه امنیتی افغانستان با ایالات متحده مطرح است، معافیت ومصوونیت قانونی سربازان آنکشوردر افغانستان است. موردیکه ایالات متحده در صورت بستن چنین یک مؤافقتنامه یی در عراق نیز مطرح کرده بود.

اما رد آن توسط حکومت عراق، دلیل خروج کامل سربازان امریکایی از عراق در سال 2011 گردید.

اما در افغانستان... آیا این کشور قادر است، دست کم تا حدی، توانمندی های حکومت عراق را داشته باشد؟

در ضمن با خروج نیروهای امریکایی، مسلمآ سربازان کشور های همپیمان امریکا نیز از افغانستان خارج می شوند، خروج این نیروها سبب می شود که اتحادیه ها و انجمن های امدادی نیز از کمک به مردم افغانستان کناره گیری کنند، منابع تولیدی داخلی هم که وجود ندارند. کارخانه و شرکت تولیدی و صادر کننده در کمترگوشه افغانستان فعال است. مس عینک را هم که چینایی ها به تاراج می برند؛ حالا آینده را باید خود قضاوت کنیم، بدون اینکه احساساتی شویم و شعار های میان تهی سر بدهیم.

 

زمان محدود و تنگ تا انتخابات و معیاد خروج نیروهای بین المللی

افغانستان در یک دهه پس از تشکیل حکومت مرکزی، نتوانست، بیش از 12 ملیون شهروندش را که در پایان خط فقر زندگی می کنند، دست کم از این ورطه نجات بدهد. در برابر میلیارد ها دالر صرف و مصرف نارضایتی برادرانی شد که سربریدن هموطنان شان یکی از افتخارات تاریخی را برای شان می سازد.

اما اینکه با وجود چنین وضعیتی، چرا رییس جمهور با راه اندازی لویه جرگه، یک هفته تمام، همه ی چرخهای اقتصادی خانواده های فقیر را به سکون وا می دارد؟ سوال مهمیست.

درکنار این، ایشان یکی از شرایطی را که در سخنرانی خویش مطرح کردند، برگزاری مطمین انتخابات بود و موکول کردن امضای این مؤفقتنامه به زمان بعد از انتخابات.

اینجا سوال مطرح می شود که چرا؟ ایا ایشان با این کش و گیر ها تضمینی برای حکومتداری خود و یا عضوی از خانواده و قوم خویشرا می طلبند؟ یا ترس دارند که مبادا به سرنوشت تره کی و دیگران دچار گردند؟

رییس جمهور کرزی با آنکه در سخنرانی های سالهای اخیر خویش بار بار با لحن تندی از امریکا انتقاد کرده اند و شاید با استفاده از چنین کنشی، خواسته باشند که تضمین بیشتر و بیشتری از امریکا کسب کنند؛ اما دربرابر با شدید تر شدن برخورد رییس جمهور کرزی در برابر امریکایی ها، همتای امریکایی ایشان شانه ی خیلی سردی نشان می دهد و حتی باربار به وضاحت نشان داده اند که افغانستان و حضور در افغانستان چندان اهمیتی برای امریکا ندارد.

 

 

مصارف هنگفت و کمر شکن برای هیچ

قراراست  پس از مباحثات و گفتگوهای شرکت کننده گان لویه جرگه، سند مورد بحث، در پارلمان مطرح شود و پس از تآئید پارلمان برای امضای رییس جمهور، به کاخ ریاست جمهوری فرستاده شود.

راه دور و درازی که پیمودن آن فرسایش استخوانهای درد دیده افغانستان را در پی دارد.

درصورتی که در پارلمان نیز گفتگو براین محور هفته ها طول بکشد، امضای این مؤافقتنامه قبل از برگزاری انتخابات ممکن نخواهد شد و بعد از آن؟

خطر طالبان

گروه طالبان در کنار نپذیرفتن قانون اساسی افغانستان و موازین پیشنهادی برای صلح سرتاسری در این کشور، همچنان به شدت با بستن مؤافقتانه امنیتی افغانستان باایالات متحده امریکا مخالفت کرده اند.

 
 

آی اس آی که لجام طالبان را دردست دارد نیز، روز تا روز با قوت بیشتری عمل می کند.

اکنون در صورت خروج کامل نیروهای بین المللی از افغانستان، خطرات بزرگی این کشور را تهدید می کند و خانه ایرا که به کمک مردم جهان، فقط تهداب گزاری شده است، در یکروز ویران خواهند کرد.

نادیه فضل 22.11.2013