آسمانی
برگی از خاطره بوسید لبم، پنجره و درواشد
فصل گل جشن گرفت و تن دریاوچمن زیبا شد
وقتی آیینه و گلواژه ی لبخند همآغوش شدند
تن من عطر بهشتی
مست و بی پروا شد
تو وزیدی تارتار اطلس گیسوی شب از هم پاشید
زندگی ، شادی و شعر باردگر معنا شد
آسمان یک سبد ماه به دستانم داد
مخمل پوست تنم شاخه گل رویا شد
نادیه فضل
21.05.2013
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen